عبید زاکانی - تات سرا

تات سرا

آن که از دنیا اندوهناک است ، از قضاى خدا خشمناک است . و آن که از مصیبتى که بدو رسیده گله آرد ، از پروردگار خود شکوه دارد و آن که نزد توانگر رفت و به خاطر مالدارى وى از خود خوارى نشان داد دو ثلث دینش را به باد داد ، و آن که قرآن خواند و مرد و راه به دوزخ برد از کسانى بود که آیات خدا را به فسوس گرفت و افسانه شمرد ، و آن که دلش به دوستى دنیا شیفته است دل وى به سه چیز آن چسبیده است : اندوهى که از او دست بر ندارد ، و حرصى که او را وانگذارد ، و آرزویى که آن را به چنگ نیارد . [نهج البلاغه]

صفحه نخست

پیام رسان

پست الکترونیک

اوقات شرعی

لوگوی وبلاگ

دسته بندی موضوعی یادداشتها

تات ، ثروت ، چاپلین-تات-ساوه ، خدا ، خیارج ، داستان -آلمان ، دوست ، زرتشت .نصیحت . ، زندگی ، سخن بزرگان ، شریعتی ، شعر ، عشق ، عشق ، بزرگان ، فلسفه .داستان . ، کوروش ، منتظر ، موفقیت ، وفا ، اخوان ثالث ، انیشتین .ریاضی ، باران ، پیروز ،

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :20
بازدید دیروز :24
کل بازدید :61827
تعداد کل یاداشته ها : 42
103/2/13
5:22 ص

مشخصات مدیروبلاگ

امروز[2]

باسلام . سعی بر آن داشتم دراین وبلاگ مطالب متنوع وجداازموضوع معین بنگارم .بازدید شما از وبلاگم را به دیده ی منت ارج می نهم .به وبلاگ من خوش آمدید. پیروز آقاعلیخانی

خبر مایه

بایگانی وبلاگ

بهمن 87[3] دی 87[1] فروردین 90[2] اسفند 89[2] خرداد 90[1] شهریور 90[2] آبان 90[2] دی 90[4] اسفند 90[4] آذر 91[2] آبان 91[1] مرداد 92[5] دی 92[3] آبان 93[2] بهمن 93[2]

پیوندهای روزانه

نرم افزارهای بروزسیستم [0] سایت تبیان-دانلودفیلم های آموزشی و.... [0] شبکه رشد [0] پایگاه اطلاع رسانی دکترشریعتی [0] انگلیسی برای کودکان [0] سایت آسمانیها 90 [0] Download [0] مترجم انگلیسی به فارسی [0] سازمان سنجش کشور [0] قالب وبلاگ [0] فصلنامه مطالعات تربیتــــی و روانشناســـی [0] نظام آموزشـــی کشورهای جهــان [0] کانون پرورش فکری کودکان ونوجوانان [0] دانلودرایگان نرم افزار [0] مجتمع مالک اشتر [0] آرشیو پیوند روزانه [17]

لوگوی دوستان

پیوند دوستان

علی آموزگار (هوشمند)مالک اشتر امیر آباد کهن

عناوین یادداشتهای وبلاگ

پدر پدر عبید زاکانی دختر نابینا عناوین یادداشتها[42]

عبید زاکانی

امروز

خواب دیدم قیامت شده است. هرقومی را داخل چاله‏ای عظیم انداخته و بر سرهر چاله نگهبانانی گرز به دست گمارده بودند الا چاله‏ ی ایرانیان. خود را به عبید زاکانی رساندم و پرسیدم: «عبید این چه حکایت است که بر ما اعتماد کرده نگهبان نگمارده‏اند؟»گفت:....

می‌دانند که به خود چنان مشغول شویم که ندانیم در چاهیم یا چاله.»خواستم بپرسم: «اگر باشد در میان ما کسی که بداند و عزم بالا رفتن کند...» نپرسیده گفت: گر کسی از ما، فیلش یاد هندوستان کند خود بهتر از هر نگهبانی پایش کشیم و به تهِ چاله باز گردانیم

95/2/1::: 12:10 ع

اولین دیدگاه را شما بگذارید

پدر دختر نابینا